هر کیو ناراحت کردم تا حالا تو این پست بگه 😆
سلووووووم به همگیتون...
عاغا محرمه و طرح آدم شدن داریم طبق هرسال...
خلاصه اگه ناراحت شدین از دست من و خودم نفهمید الان بگین ک حلالیت بگیرم ازتون...
فداتون برررم :)
هر کیو ناراحت کردم تا حالا تو این پست بگه 😆
سلووووووم به همگیتون...
عاغا محرمه و طرح آدم شدن داریم طبق هرسال...
خلاصه اگه ناراحت شدین از دست من و خودم نفهمید الان بگین ک حلالیت بگیرم ازتون...
فداتون برررم :)
دلــــــم گرفتــــــــه ای دوست، هــــــــوای گریــــــــه با مـــــــن
گــــــــر از قفــــــس گریـــــــــزم کجــــــــا روم، کجـــــــا مـــــــن؟
کجـــــا روم کــــــه راهـــــــی به گلشنــــــــی ندانـــــــــم
کــــــه دیـــــــده برگشـــــــودم به کنــــــــج تنگنـــــا مــــــــن
نــــــه بستــــــه ام به کــــــس دل، نــــــه بستـــــــه کــــــس به مـــــــن دل
چـــــو تختـــــــه پــــــاره بر مــــــــوج، رهـــــــا، رهـــــــا، رهـــــــا مـــــــن
ز مـــــــن هـــــــر آنکـــــــه او دور ، چــــــو دل به سینــــــه نزدیـــــــک
بــــــه مـــــــن هــــــر آنکــــــــه نزدیــــــــک، از او جــــــــدا، جــــــــدا مـــــــن!
نــــــه چشــــــــم دل به سویــــــــی، نه بــــــــاده در سبویـــــــــی
کــــــه تـــــــر کنــــــم گلویـــــــی به یاد آشنـــــــا مــــــــن
ز بودنـــــــم چه افـــــــــزود؟ نبودنــــــــم چه کاهـــــــد؟
کــــــه گویــــــــدم به پاســـــــخ که زنــــــــدهام چــــــــرا مــــــــن؟
ستــــــــاره هـــــــا نهفتــــــــم در آســـــــمان ابـــــــــری
دلــــــم گرفتــــــــه ای دوست، هــــــــوای گریــــــــه با مـــــــن
سلوووووووم دوووووستامممممم...چطور مطورین؟؟؟؟
امروز بعد ی مدت طــــــــــولانی اومدم ب اینجا سر زدم...
بازدید وب با اینکه هیچ مطلبی نذاشتم ولی خوبه...بابا دمتون گرم ツ
دلم ی ذره شده بود براتون
فداتون برم ~_~
دوستــــــــان از اتـــــــاق فــــــــــرمان اشـــــــاره میکنـــــــن کــــــــــــــــه....
امــــــــــــــــروز تولــــــــــــــــدمه...
هـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی...
جشــــــــــــــــــــن منــــــــــــــــــــــــــــــــه...
مــــــــــــــــــــوزیک...
دوستـــــــــــــان بیاین وســــــــــط...
آهــــــــــــــــــا...
قــــــــــــــــــــررش بــــــــــده یک قــــــــــــــــــــــــر خوشگلش بــــــــــده....
قــــــــــــــــــربوووون خودم برررررررم...
بفـــــــــــــــــــرمایید میـــــــــــــــــــــوه...
ایــــــــــــــــــــنم کیکمــــــــــــــــــون...
کـــــــــــــــــــــــادو هـــــــــــــــــــــــــارو رد کنیــــــــــن بیـــــــــــــــــــــــاد....
حالا جمــــــــع کنیـــــــن بریــــــــــن میخـــــــوام با کادوهـــــــــــام خلــــــــوت کنم..
تولــــــــــــــــد تمـــــــــــــــومه... :/
یـڪے بہפֿـدا بـگـویـב
مـטּ بــے صـبـرانـہ مـنـتـظرمـ
ڪہ نـوبـت مـטּ בر ایــטּ بـازے تـمـام شـوב
بـگـویـב مـטּ بــے صـبـرانـہ مـنـتـظرمـ
ڪہ مـرا بــنــشـانـב ڪنـار پـاے פֿـودش
ڪہ چـنـב سـاعـت گـوش بـسـپـرב
بہ ایـטּ صـב اے بـغـض آلـوב
یـڪے بہפֿـدا بـگـویـב
مـטּ بــے صـبـرانـہ مـنـتـظرمـ
ڪہ مـجـبـورمـ ڪنـב פــرف بـزنـمـ !
گـریہ ڪنـم !
نـاے فـریـاב نــבارمـ!
هسـت ڪسے؟
هیچ وقت فکر نمیکردم تو یه همچین روزی بخوام فاتحه بخونم برا عشقی ک قرار بود منو به بهترینم برسونه...
امروز من یک بار دیگه تو زندگیم شکستم...
امروز نفسم برید...عجیبه که هنوز نفس میکشم!
+ کاش هیچ وقت وارد زندگیم نمیشدی...از حالا ب بعد چی کار کنم؟!
هیــــــــــــــس...!
اینجا دیگه زندگی منه...
برای خودم یه دنیا ساختم...
یه دنیا پر از دود سیگار...
پر از مستی عرق و برد و باخت تو ورق...!
پر از قهقهه زدن با رفقام...
یه هندزفری که همیشه تو گوشم جا خوش کرده...
تنهایی قدم زدن زیر بارون بدون چتر...
کبودی بوسه ی سرم ها روی دستم...!!!!
بعد از نجات زندگیم به دست بقیه...فقط یه چیزو زیر لب تکرار میکنم...
" چه احمقانه زنده ام...چه وحشیانه نیستی... "
و برای هزارمین بار تصمیم میگیرم برای خط کشیدن دور احساساتم...
در نهایت این منم...و این باتلاق دنیای من...
شدیدا خواهشمندم اگه قدرت شنیدن انتقادو ندارین این پستو همینجا بیخیال شین و دیگه لطفا وب من نیاین...چون ی جورایی فک میکنم آدمایی ک گوش شنیدن انتقادو ندارن ترسو هستن و من اصلا خوشم نمیاد ی ترسو مطالب منو بخونه!
امروز از زبون یک مرد چیزی شنیدم ک اولش شاید تعجب کردم چند دقیقه بعد عصبانی و آخرشم اسیر فکر و خیال همیشگی این مغز در رفته شدم! و اون جمله محتواش این بود " جنس مونث ی گربه صفته...و درواقع حیوون "
حالا من اینجام تا دوتا جنسو با هم رو ب رو کنم...کاری ک همیشه میکنم...جنــــــــــگ !!!
طرف حساب اینجای حرفام با جنسی ب اسم " نر " هست...
اونی ک متنی با محتوای جمله ای ک اون بالا گفتم رو مینویسه ب اولین جنس مونثی ک توهین میکنه مادرشه...چون مادرش هم زنه...پس ب گفته ی اون ی گربه صفته..کسی ک اون متنو مینویسه قبول کرده ک مادرش ی حیوونه...ی حیوون ک نه ماه سنگینی وزن بچشو تحمل کرده...ی حیوون ک نه ماه از طریق بند ناف طفلشو غذا داده...گربه صفتی ک از ترس پیچیدن بند ناف دور گردن بچش شبا تو خواب با بدبختی از این شونه ب اون شونه میشده ( کاری ک انجام دادنش برای تو از آب خوردن هم راحت تره )...مادر این مرد همون حیوونیه که موقع ب دنیا اومدن بچش فقط داد زدوکسی نفهمید چ دردی میکشه...حیوونی ک اگه طفل معصومش ی شب تب داشت تا صبح بالا سرش بود در حالی ک بابای مهربون این بچه هزار بدوبیراه نثارش میکرد ک چرا ی شب خوبو تو رخت خواب ازش گرفته...ی گربه صفت ک روزی هزار بار برای جگرگوشش میمیره و زنده میشه...حیوونی ک بکارتش رو همین جنس تو ازش گرفت...با تنها صلاح دفاعیت دختر بودنش رو پاره کردی درحالی ک از درد ناله میکرد و تو با هرنالش پر از لذت میشدی...و حاصل این لذت های تو شد ی جنین توی رحم این حیوون...تو ب سر حد لذت رسیدی و اون ب حد مرگ درد کشید...و حالا...اسم تو شده آدم و ب این جسم درد کشیده میگی حیوون...و جالب تر اینکه میگی جنس زن حیوونه ولی انگار مادر خودتو مرد میدونی!!
اما من اینجام ک انعکاس حرفایی ک میزنی رو بکوبونم تو صورت خودت ... تو داری داد میزنی ک مادرت ی حیوونه...و تو از همین حیوون زاده شدی...و فقط ی حیوون میتونه حاصل این زایمان باشه...پس در اصل تو داری حیوون بودن خودتو ب جامعت ثابت میکن...و بی شک توهم مثل جنس من یه حیوونی...ی گربه صفت!
منم اینجا نیستم ک فقط تورو نقد کنم...هم جنسای خودم گاهی اوقات ب چنان موجوداتی تبدیل میشن ک آدمو متوسل میکنن ب امامزاده بیژن ها!!!!!
تو ک اسم خودتو گذاشتی زن...پس چرا پای اسمت نمیمونی؟؟؟ اون کاری ک تو داری میکنی اسمش چیز دیگه ایه..وقتی تو برای جسم و روح خودت اونقدر ارزش نمیذاری انتظار داری بقیه باهات مثل یک فرشته ی معصوم رفتار کنن؟؟؟ دم اون مردی گرم ک همون ی ذره روح و جسمتم ک باقی مونده رو له میکنه...و تو بعد از اون غلط میکنی میای میگی مرد خوب وجود نداره...پس اون پدری ک صبح تا شب ، شب تا صبح رفت جون کند تا شکم تورو سیر کنه چ بود؟؟ مث ی بادیگارد نمیذاشت کسی چپ بهت نگاه کنه...این اگه مرد نبود چ بود؟؟؟ اگه تو له شدی فقط و فقط مقصرشو خودت بود ن هیچ بنی بشر دیگه ای...
بیاین قبول کنیم ن مرد بدون زن کامله ن زن بدون مرد...جفتمون ب هم نیاز داریم...ما دوتا بدون هم هیچی نیستیم..هیچی!
و البته فراموش نکنیم ک همه ی ما حیوونیم...حیوون هایی ب اسم آدم ...!
میدونین...شدم مث ی توپ...هر کی میخواد ب هر طرفی پاسم میده...
هر کسی از راه میرسه قضاوتم میکنه...هیچی نمیدونن و نظر میدن...
هر کی از راه میرسه میخواد نصیحت کنه...پند و اندرز بده...هه...گوشم دیگه از این حرفا پــــــره!
از نظر ی تعدادی من دختر بدیم...راستم میگن...من بدم...من همیشه تو هر قضیه ای آدم بده ی داستانم...
همون آدم بده ک جلو همه میخنده...همون آدم بده ک اگه رفیقش درد باشه تموم وجودش میشه درمون...همون ک از نظرش سیاه و سفید ی جورن بین کسی فرق نمیذاره...حتی ب اونی ک زندگیشو سیاه کرد هم لبخند میزنه...همون آدم بده ک بعضی وقتا انقدر بغضش سنگین میشه هرکس ب چشماش نگاه کنه تا ته داستانو میخونه...همون ک تنها چیزی ک اشک روی صورتشو پاک میکنه پشت آستین لباسشه...همون ک شبا انقدر گریه میکنه یادش نمیاد کی خوابش برده...همون ک ی سری حرفاشو بشری نشنیده...من اون آدم بدم ک روزی صدبار میگه خدایا...تمومش کن...
ب قول دوستم هرچیزی یه اول و آخری داره...من میخوام اون آخریه باشم...!!!!
قضاوتم نکنین...!
ک من هر روز و هر ثانیه دارم قضاوت میشم...
تویی ک میگی من بدم...خب مگه مامانت بهت یاد نداده با آدم بدا رفیق نشی؟ مگه بهت نگفته باهاشون حرف نزنی؟...پس از من دور باش...من بدم...من خطرناکم...من ضرر دارم واست...افکار من ویروس داره...ویروسشم ب جونت ک بیفته میکشتت...میشی یکی مث فیروزه...مرده ولی باید ادای زنده هارو دربیاره...
تو ک میگی من بــــــــدم:
پــــــــس...بــــــــا...مــــــــن...نپــــــــــر...
راه باز...جاده دراز...
خب من همینم...
شاید اصن اسممو بذارن از خود راضی یا هر چیز دیگه ای...مهم نی...مهم اینه ک من خودم باشم...
من نمیتونم مث اکثریت مردم ی ماسک دروغی ب صورتم آویزون کنم...
نمیتونم جلوی آدما ی جور باشم پشتشون ی جوردیگه...
اگه ی چیزی بده خب بده...چرا من ی لبخند مسخره بزنم و بگم فلان چیز عالیه و حرف نداره در صورتی ک حالم داره ازش بهم میخوره..
وقتی ی نفر ی حرفی میزنه ک خنده دار نیس خب خندم نمیگیره...چرا بیخودی برای حفظ ظاهر قهقهه بزنم؟؟
حتی برعکس...
وقتی ی چیزی خوبه خب خوبه...حتی اگه مربوط ب دشمنم باشه...
چرا از من میخوان ی آدم دیگه باشم؟ چرا میخوان عوضم کنن؟
چرا ب محض این ک میگم من رابطم با خانوادم خوب نیست همه ب چشم بد نگاهم میکنن؟؟
خب خوب نیست دیگه...تعجب نداره...
همش الکی دروغ بباف ک من و مامانم اینجوری من و بابام اونجوری...فقط از ترس اینکه فک نکنن بدی...
اصن فک کنن من بدم ب درک..
ب قول ماهان ما همینیم...ب ما چ ک دنیا چ میگه و چ میخواد؟؟
اگه رابطه ی من با مامان بابام در حد سلام و خدافظه ب بقیه چ ربطی داره ک درمورد من قضاوت کنن؟؟
ن کسی مجبوره منو تحمل کنه ن من مجبورم با همه خوب باشم...
وقتی ی نفر آدم نیست باید باهاش مث حیوون رفتار کرد دیگه..بالاخره یکی یا آدمه یا حیوون...از این دوتا ک خارج نیس!
میخوام دیگه پای آدمای اضافی رو از زنذگیم کوتاه کنم...خسته شدم انقد ب سازشون رقصیدم !!
والا...
چرا امروز انقدر آمار بازدید وبم رفته بالا؟؟
111 نفر تا الان بازدید داشته با اینکه هیچ مطلب جدیدی هم من امروز نذاشتم...
مردم بیکار شدن یا ی چیزی هس واقعا؟؟
خب....سلام...
حوصله ی گشتن تو نت و پیدا کردن متن و ویرایشش و دنبال عکس بودن و این چرندیاتو نداشتم...
حتما هم فهمیدین ک دیگه خیلی کم پست میذارم...اصلا هم بهتون سر نمیزنم ( واقعا متاسفم )
اومدم ک یکم از اتفاقات این اخیر بگم و برم کپه ی مرگمو بذارم چون مث سگ خوابم میاد...
خب...
عاغا از امتحانا شرو کنم...
جونم براتون بگه ک ریدم :|
ینی دیگه از این واضح تر نمیتونستم براتون توصیف کنم...خیر سرم میخواستم امسال معدلم خیلی بالا باشه و این مزخرفات...
ی نمونش فیزیک...
سر امتحان فیزیک حالم بد شد...
نیم ساعت الی چهل و پنج دقیقه من داشتم تو دفتر ب خاطر افت فشار میلرزیدم...آخرشم بهم وقت اضافه ندادن...
ینی کل وقت من رسید ب چهل و پنج دقیقه اینا....تازه شما فک کنین همون زمانم مفید نبود چون بالاخره سر گیجه داشتم و اینا...
خلاصه راس ساعت یکی از دبیرا اومد گف برگتو بده...منم مث بز بهش نگاه کردم و برگمو گرفتم جلوش...
امروزم دبیر فیزیکمون نمره ها رو آورد...و بنده 15 شدم...خدا خیرشون نده اگه نیم ساعت دیگم بهم وقت میدادن کم کم 18 میشدم...مث خر براش خونده بودم آخه...البته امتحانشم خداییش سخت بود...بازم من نسبت ب بچه ها خوب بود نمرم...
خلاصه...
آهااااا...قضیه ی تقلبو بگم....
من و فاطی سر همه امتحانا تقلب میکنیم...اصن دست ب تقلبمون عالیه...
خلاصه این سالن اجتماعات ما پر دوربینه...من و این فاطیم چون خیلی کله خریم اصن توجه نمیکنیم ب دوربینا و باهمدیگه حرف میزنیم...
حالا امرو معاون آموزشیمون اومد ب ما دوتا گف چرا تقلب میکنین و اینا...خدا خیرش نده وسط امتحان اومد گف...اونم چ ریاضی...هیچی دیگه...
منم وایسادم مث بز بهش نگاه کردم...استرس داشتما ولی نشون ندادم...دید توجه نمیکنم رفت :|
خلاصه این نفهم اومد سر جلسه ب ما استرس وارد کرد و این شد ک امتحان ریاضیمو هم رررریدم...بابا ب چ زبونی ب اینا باید گف؟؟؟
من استرسیم...چرا وسط امتحان میان ب آدم شوک وارد میکنن آخه؟؟؟
خخخخ ولی خوشم میاد من و فاطی از رو نمیریم...
جاهایی از سالن ک دوربین اونجاها رو نمیگیره رو میدونیم...
فاطی آخرای امتحان پاشد رفت اونجا منم ب ناظممون گفتم اینجا خیلی راه میرن منم میرم اونجا...
اونم ک جدیدا خیلی باهام خوب شده گف برو عزیزم...( یکی نیس بهش بگه من همون فیروزه ایم ک ازش تعهد کتبی گرفتی ها...همونی ک بهش گفتی یک ماه تحت نظری همونی ک بهش گفتی دفعه ی بعد بخوای انقدر شیطونی کنی اخراجت میکنم...خخخخخخ)
خلاصه رفتم کنار فاطی نشستم و سه تا سوالو تقلب کردیم...حالا مراقبم چفتم بود ولی پایه بود خدایی...عاشقتم گنجعلی...خخخخ
هیچی دیگه همین...
آهان راستی الکساهم فیلتر شده...دارم از بیکاری میپکم...
هههههمممم....
همین دیگه....خوش باشین
سکــــــوت میکنــــــم...
به حـــــرمت چشمــــــانت...
به حـــــرمت چشمــــــانم...
به حـــــرمت....نگاهمـــــــان...!
شایــــــد...
قسمـــــت...کمــــــی....فقط کمــــــی....خجــــــالت بکشد!
عاشـــــق را که بـــــرعکس کنی میـشــــــود قشـــــاع...!!!
دهخــــــدا را میشنــــــاسی؟؟؟
لغت نامـــــه اش را که باز کـــــــردم نوشته بــــــود:
قشـــــــاع: دردی که آدم را از درمان مایوس میکند...!
گــــــاهی وقت ها...
از شـــــدت بی کســـــی...
گــــــریه که هیــــــچ....
دلت میـــــخواهد هــــــای هـــــــای بمیـــــــری.....!
هر گـــــــاه از شدت تنهـــــــایی
به ســـــــرم هـــــوس اعتمــــــادی دوباره میــــــــزند...
خنجـــــــر خیانتـــــــی را که به پشتـــــــم فرو رفتـــــــه....
در میـــــــاورم....میبــــــوسمش...اندکــــــی نمک به رویـــــــش میپــــــــاشم....
دوباره بر سر جایــــــــش میگــــــــذارم...
خوش بحــــــالت سیگــــــار..
میســــــوزی و میـــــــروی...
ولــــــی من میســـــــوزم و نمیـــــــــروم...
تنهــــــــا شباهتمــــــان این است که...
هیچکـــــدام صدایمـــــــان در نمی آیـــــــد...
دوبــــــاره سیب بچیــــــــن آدم...
همـــــه خستــــــه ایم...
بگـــــــــذار از اینجـــــا هم بیرونمــــــــان کنند...
خدا قبــــــول کند...
امسال تمــــــام آرزوهایــــــم را به خط کــــــردم و قــــــربانی...
تمــــــام دشمنــــــانم را سیــــــــر کرد...
خون دل خــــــوردنش هم برای خـــــــودم ماند...
+ سپند مرد...!
+ این پست تقدیم میشه به ی دوست خوب ک خودش میدونه کیه...ببخشید ک بده...