زیر بـــاران بوســــــه هــــای یـــــــار میچسبـــــد عجـــــــیب
دست تــــوی دست هــــای یـــــــار میچسبـــــد عجـــــــیب
معنـــــی بی تاب بـودن هـــــایمان جز "عشــــق" چیست؟
شـــور و شــوق لحظـــه ی دیــــدار میچسبـــــد عجـــــــیب
کوچــــــه باغ خاطــــــرات و خــــــش خــــــش بـــرگ درخت
پرســـــه های خیــــس در رگبــــــار میچسبـــــد عجـــــــیب
از دهـــــــان تو شنیـــــــدن آخـــــــر خوشبختــــــــی اســت
"دوســـــتت میـــــــدارم" هــــــر بار میچسبــــــد عجـــــــیب
مـــــن بگویـــــــم میــــــــروم تا ســـــد راه مـــــن شـــــــوی
از مـــن انکــار ، از تــــو هی اصــــرار میچسبـــــد عجـــــیب
کــــــــافی است عـــــــاشق تر از هـــــــربار آرامـــــــم کنی
ســــــر بر روی شــــــانه ام بگـــــذار میچسبـــــد عجـــــیب
+ میخوام دست مامان باباهارو رو کنم...بیا ادامه مطلب :)
عاغو این بابای من نقاشی و خطش خوبه...دوران دبیرستانش انقدر تمرین کرده ک قشنگ یاد گرفته...همون موقع هم توی چنتا دفتر متنا و نقاشیاشو مینوشته و میکشیده...خلاصه دیشب بابام رفت انبار تا برای مامانم چنتا از جزوه های دانشگاهیشو پیدا کنه وقتی برگشت و جزوه هارو به مامانم داد، دو تا دفتر از بینشون کشید بیرون و با افسوس نشست رو زمین و شروع کرد به ورق زدن دفترا...عاغا منو میگی کنجکاو شدم...رفتم بالاسر بابام که دیدم دست نوشته ها و نقاشیای خودش تو اون دفتراس...از دستش چنگ زدم و نشستم به نگاه کردنشون...تازه من فهمیدم یه بابا دارم شاه نداره...تازه فهمیدم خیلی هنرمنده لامصب...و همچنین تازه فهمیدم وقتی تو راهنمایی برای تکلیفای درس هنرم به بابام میگفتم تو بیا برام بکش و اون میگفت نقاشیم خوب نیست دروغ میگفته...این همه سال بابام ب من دروغ میگفته و من بدبخت خودم نقاشیامو میکشیدم...خلاصه اینارو بیخیال بریم چنتا از نقاشیاشو ببینیم بعد نکته ی اخلاقی این پستو بهتون میگم...
اگه دقت کنین توی این عکس دوبار نوشته "دوستت دارم"
کنارش نوشته "عمر آن بود که در حسرت دیدار گذشت" عاشق این جملم...
بروسلی خدابیامرز...!!!!! 0_0
آهااااا.....حالا نوبت به بچه هاشون که میرسه عشق غلط کرده از این فرمان ها بده...! -_-
رسیدیم به اصل مطلب...اینو روی اولین برگه ی یکی از دفتراش نوشته بود "شب های بی ستاره" عاغا من هرچی از دیشب گیر دادم بهش میگم بگو ستاره کیه به مامان نمیگم میگه برو بچه چرت و پرت نگو...این چرت و پرته؟؟؟ نه خدایی شما بگین...مگه من دستم به این ستاره ی گور به گور شده نرسه...بابا خو میخوام بدونم ستاره کیه...شاید باهم رفیق شدیــــــــم... :(
اینم یکی از هزار مدل امضای بابای من که طرح شمع و پروانس...من نمیدونم اون زمان وقتی میخواسته امضا کنه چند ساعت طول میکشیده واقعا...آخه این امضاس یا تابلو نقاشی؟؟؟ امضای الان بابام همون پروانه ی بالای شمعه...بعله!
خووووب دیگه بسه تا همینجا...نکته ی اخلاقی این پستم بگم و برم...به حرفای مامان باباتون گوش نکنین اگر میگن عاشق نشو و اینجور چیزا...اینا خودشون تو جوونی خوش گذرونیاشونو کردن حالا ک ب ما رسیدن نصیحت میکنن...والا...
تا درودی دیگر بدرود دوستان ^_^