وقتی که دیگر نبود ،
من به بودنش نیازمند شدم.
وقتی که دیگر رفت،
من در انتظار آمدنش نشستم.
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست
بدارد،
من او را دوست داشتم.
وقتی که او تمام کرد،
من شروع کردم.
وقتی او تمام شد،
من آغاز شدم.
و چه سخت است تنها متولد شدن،
مثل تنها زندگی کردن
مثل تنها مردن ...
لعنت به مرگ ... که او را از من گرفت ... !!
۴
۰
۹۴/۰۴/۰۸
فیروزه
پاسخ:
لطف داری
عزیز من اومدم پیشت ولی نتونستم نظری بذارم...فکر کنم امکانش نی نه؟
پاسخ:
عزیز من خودم تو لاین نیستم
ولی به دوستام حتما سفارش میکنم
پاسخ:
هعـــــــــــــــــی
پاسخ:
به بــــــــــــه ببین کی اینجاس...خواهر خومشل من اومده بهم سر زده.
آخ گیسو گیسو گیسو نمیدونی دیشب چ شب افتضاحی بود...
با کشاورز حرف زدم...نمیدونی گیسو انقد گریه کرد داشت هلاک میشد...!!!!
ساعت دو رفت سرخاک باباش زار میزد!
ولی ب توافق رسیدیم...الان خیلی خوشحالم
.
.
.
گیسو ج نظری ک دادی رو اینجا میدم...
تو واقعا الان زنده ای؟ دختر چرا حواستو جمع نمیکنی؟ من اگه ب جای تو بودم سکته میکردم...
وای خدا....
پاسخ:
اینو برای خودم ننوشتم...
واسه دل یکی دیگه این پستو گذاشتم...
پاسخ:
و من اینجا دارم خفه میشم
پاسخ:
چمش..منم دنبالت کردم :)
پاسخ:
بابا پدرم دراومد ولی نتونستم برات نظر بذارم...
همش میگه ثبت پیام تبلیغاتی امکان پذیر نیست...
نمیدونم کجاش تبلیغات داشت نظرم!!!!!!
پاسخ:
چ شده باز آخه؟
چ میخوای ازش؟
پاسخ:
ببخشید عزیزم گرفتارم