امـــــــروز امیــــــر در میخــــــانه تویــــــی...
فریـــــــاد رس نالــــــه ی مستــــــانه تویـــــــی...
مــــــــرغ دل مــــــارا که به کـــــــس رام نگـــــــردد...
آرام تویـــــــی، دام تویــــــی، دانه تویـــــــی...
+ آنچــــــه در مدت هجـــــــر تو کشیـــــــدم هیهــــــات...
در یکــــــی نامه محــــــال است که تحریــــــر کنــــــم...!
+ چـــون میـــــــروی بــــــی مـــــن مـــــــرو...
ای جــــــان جــــــان بــــــی تــــــن مـــــــرو...
+ ادامه مطلب لطفا :)
تو یکی از پستای قبلیم گفتم ک اوضاع فیزیکم داغونه...بعد از اون امتحان تاریخی (نمره هامونو ک دیدین) گفتم با این وضع نمیشه ادامه داد...باید ی فکری برای فیزیکم میکردم...جونم براتون بگه ک این دایی من (کمال) درساش خیلی خوبه...الانم ک دیگه یک سالیه فارغ التحصیل شده و مشغول ب کاره...باهاش قرار گذاشتم ک چهارشنبه ها و جمعه ها بیادو باهام فیزیک کار کنه...خلاصه دیشب اومد و من تازه فهمیدم فیزیک یعنی چــــــــــــــی...البته بگذریم از اینکه کمال چقدر مسخرم کرد به خاطر نمرم ولی خو باهام واقعا خوب و مفید کار کرد...اینم آثارش:
بعععععععله....ی چیز دیگم ک دوست داشتم نشونتون بدم اینه:
این در کمد اتاقمه که هر چیزی ک برام مهمه رو روش میزنم...البته الان خیلی از برگه هاش کم شده...خیلی از نوشته هارو دور ریختم (دلیلشو خودمم نمیدونم...فقط احساس کردم نباید باشن)...همین دیگه...کیفیت این عکسم یکم کمه چون شب بود مهتابی اتاقمم ک پوکیده ب خاطر نور کم یکمی کیفیتش خوب نی :) ببخشید دیه :)